next page

fehrest page

back page


عوامل موثر در توسعه‏
علاوه بر عوامل منابع انسانى - از نظر كمى و كيفى - و منابع طبيعى - از نظر تنوع و فراوانى - سه عامل اساسى ديگر نيز وجود دارد كه در توسعه بسيار موثر است:
1- تشكيل سرمايه‏
2- مديريت صحيح موسسات عمومى و خصوصى‏
3- روشها و پيشرفت فنى‏
اول: تشكيل سرمايه‏

شكى نيست كه جريان توسعه، نيازمند مالى فراوانى است و بدون آن انجام هيچ كارى از جمله راهسازى، پل سازى، تأسيس كارخانه‏ها و خريد وسايل پزشكى و تأسيس نيروگاهها ميسر نخواهد بود سرمايه به معنى ذخيره عوامل فيزيكى قابل توليد مجدد در روند توليد است هنگامى كه در طول زمان ذخاير سرمايه افزايش مى‏يابد، اين روند تمركز سرمايه ((تشكيل سرمايه)) نام مى‏گيرد و بر اساس گفته‏هاى ((لوئيس)) نرخ تمركز- قره باغيان، مرتضى: اقتصاد رشد و توسعه، ج 1 ص 80. ? سرمايه در كشورهاى در حال توسعه تنها 5 درصد است كه مى‏بايستى لااقل به سطح 12 الى 15 درصد برسد.- همان مرجع، ج 1 ص 81. ?
و مشكل اين كشورها آن است كه روند تشكيل سرمايه توسط دولت انجام مى‏پذيرد و مردم هيچ نقشى در اين كار ندارند.
از اين رو بايد همه مردم رد اين فرايند شركت داشته باشند تا برنامه‏هاى توسعه به اجرا در آيد و اين كار نيازمند آن است كه سطح آگاهى سياسى و اقتصادى مردم در اين كشورها بالا برود و احساس نياز ضرورى به پس انداز در آنان بوجود آيد، زيرا پس انداز عامل اساسى در فرآيند تمركز و انباشت سرمايه است و اگر مردم بخواهند به اين موضوع جامه عمل بپوشانند بايد هزينه را كاهش دهند و به نيازهاى ضرورى و حياتى بسنده نمايند.
پس از شرح كوتاهى كه در خصوص فرآيند تمركز تشكيل سرمايه و اهميت آن در برنامه‏هاى توسعه ارايه شد، اكنون زمان آن رسيده است كه موضع اسلام را درباره اين مسأله بيان كنيم.
با مطالعه هر كتاب اقتصاد اسلامى، در نگاه اول اينگونه به نظر مى‏آيد كه اسلام با انباشت سرمايه مبارزه مى‏كند بر همين اساس مى‏بينيم كه اسلام با گرفتن ماليات و نيز اجراى قانون ارث، سرمايه را پراكنده مى‏سازد.
براى نقد و بررسى اين نظر، بايد پس انداز مال را از ثروت اندوزى تفكيك كرد، آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام نيز با ثروت اندوزى جمع كردن مال و استفاده نكردن از آن مخالفت كرده‏اند در قرآن آمده است:
الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل الله فبشرهم بعذاب أليم‏

كسانى را كه زر و سيم مى‏اندوزند و در راه خدا انفاقش نمى‏كنند به عذابى درد آور بشارت ده - توبه: 34. ?
اينان ثروت را بخاطر ثروت جمع مى‏كنند و آن را حتى براى خودشان صرف نمى‏كنند.
امام على عليه‏السلام با الهام از قرآن كريم مى‏فرمايد:
((لا ترغب فى اقتناء الاموال؛ به جمع آورى اموال تمايل پيدا نكن)) - شرح نهج البلاغه، 20/333/818. ?
و نيز مى‏فرمايد:
فلا يغرنك سواد الناس من نفسك فقر رأيت من كان قبلك ممن جمع المال‏

پس به بسيارى مردمان فريفته نشوى كه خود به چشم خود ديدى آن را كه پيش از تو بود، مالها اندوخت - خطبه‏ها: 132. ?
و هنگامى كه ثروت هدف باشد مصداق اين فرموده امام عليه‏السلام است:
المال يعسوب الفجار، ثروت پيشواى تباهكاران است.- كلمات قصار: 308. ?
زيرا شخص را به سركشى و ارتكاب جرائم وامى دارد اما اگر جمع كردن مال براى انفاق كردن و سرمايه گذارى باشد، كارى پسنديده است و مسلمان در ازاى آن پاداش مى‏گيرد.قرآن مى‏فرمايد:
مثل الذين ينفقون أموالهم فى سبيل الله كمثل حبة أنبتت سبع سنابل‏

مثل آنان كه مال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند مثل دانه‏اى است كه هفت خوشه برآورد... - بقرة: 261. ?

الذين ينفقون أموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم‏

آنان كه اموال خويش را در شب و روز، پنهان و آشكار انفاق مى‏كنند، اجرشان با پروردگار است.
امير المومنين عليه‏السلام نيز هماهنگ با آيات قرآن مى‏فرمايد:
اجتماع المال عند الأ سخياء أحد الخصبين - شرح نهج البلاغة: 20/335/839. ?

گرد آمدن در انبان سخاوتمندان، يكى از دو عامل حاصلخيزى است.
وقتى زمين باشد و ثروت نيز در اختيار شخص سخاوتمند باشد، زمين سرسبز و شكوفا مى‏شود و ((خصب)) نيز به همين معناست.
بعضى از روشنفكران اعتقاد دارند كه اسلام، سياست اقتصادى خود را بر اساس پراكندگى ثروت بنا نهاده است اين سخن هميشه و در خصوص همه اموال صادق نيست، زيرا اين سياست در جهت حمايت از سرمايه گذارى و بهره بردارى از ثروت است، نه در جهت خلاف آن، پس در چه صورت اسلام ثروت را پراكنده مى‏سازد.
اول: هنگامى كه شخص مى‏ميرد، و ثروت آن بلااستفاده باقى مى‏ماند، اسلام فرصتهاى جديدى براى بهره‏ورى از اين ثروت فراهم مى‏كند و به همين جهت آن را بين ورثه ميت تقسيم مى‏كند، از اينرو نمى‏توان آن را پراكندگى ثروت به شمار آورد.
دوم: با گرفتن ماليات، ماليات نيز در حقيقت متلاشى ساختن سرمايه نيست، بلكه اموالى كه به عنوان ماليات جمع مى‏شود در زمينه‏هاى مختلف اقتصادى در جامعه به جريان مى‏افتد و مورد بهره بردارى مجدد قرار مى‏گيرد و دولت به كمك آن برنامه‏هاى توسعه را به اجرا در مى‏آورد بنابراين ماليات به تشكيل سرمايه كمك مى‏كند، بر خلاف اين تصور كه مى‏گويند ماليات عامل پراكندگى ثروت است.
اگر چه ماليات اموال ثروتمندان را كاهش مى‏دهد، ولى سرمايه‏هاى دولت را مى‏افزايد و از اين جهت به تشكيل سرمايه مطلوب براى پل سازى، تأسيس كارخانه، خريد تجهيزات فنى، تأسيس دانشگاهها و موسسات آموزشى و نيز ايجاد بازار كار براى بيكاران كمك مى‏كند.
پس انداز به دو عامل بستگى دارد: اول، علاقه شديد به پس انداز. دوم، كاهش دادن هزينه‏ها.
عامل اول: علاقه شديد به پس انداز
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
ان للدنيا رجالا لديهم كنوز مذخورة؛ در دنيا مردانى هستند كه در نزدشان گنجينه‏ها اندوخته شده است. - غرر: 2/655. ?
رحم الله امرءا اكتسب مذخورا و اجتنب محذورا

رحمت خداوند بر كسى باد كه...براى آخرت خود توشه فراهم آورد. - خطبه‏ها: 75. ?
عامل دوم: كاهش هزينه‏ها
گفتارهاى زيادى از حضرت وارد شده است كه به صرفه جويى و اسراف نكردن و دورى از تبذير تشويق مى‏كند، در اينجا فرصتى براى ذكر آنها نيست و نيز گفتارهايى از حضرت نقل شده است و از انسان مى‏خواهد كه به حداقل نيازهاى زندگى بسنده كند مى‏فرمايد:
((لا تسألوا فيها الدنيا فوق الكفاف؛ در دنيا بيش از آنچه شما را بسنده است، نخواهيد.)) - خطبه‏ها: 45. ?
طوبى لمن دكر المعاد...وقنع بالكفاف‏

خوشا به حال كسى كه همواره به ياد معاد باشد و به آنچه روزيش دادند، قانع باشد - كلمات قصار: 45. ?
و من اقتصر على بلغة الكفاف فقد أنتظم الراحة

هر كس به كفافى كه او را داده‏اند، بسنده كند به آسودگى پيوسته است.- كلمات قصار ?
و در توصيف پرهيزگاران مى‏فرمايد: ((حاجاتهم خفيفة؛ نيازهايشان اندك است. - خطبه‏ها: 184. ?
كفاف روزى بسنده در اينجا به معنى بخل نيست، چون بخيل اموالش را محبوس مى‏كند، بلكه كفاف وسيله‏اى است براى هدفى بالاتر در اينجا اين سئوال پيش مى‏آيد، وقتى انسان به نيازهاى ضروريش اكتفا كند، با سرمايه هايش چه خواهد كرد؟ طبيعى است كه آن را براى كارى سودمندتر، پس انداز خواهد كرد اينجاست كه تفاوت عقيده مؤمن نسبت به مال با عقيده ديگران آشكار مى‏گردد، زيرا مؤمن مال را بعنوان وسيله‏اى براى سعادتمند كردن جامعه مى‏خواهد.
در اينجا گفتارى از امام على عليه‏السلام نقل مى‏كنيم كه در آن از عاملانش مى‏خواهد كه در مكاتبات با ايشان به حد نياز و ضرورت اكتفا كنند، مى‏فرمايد:
أدقوا أقلامكم و قاربوا بين سطوركم و احذفوا عنى فضولكم، اقصدوا قصد المعانى و اياكم و الاكثار فان اموال المسلمين لا تحتمل الاضرار - صدوق؛ خصال: 30. ?

قلمهايتان را باريك كنيد سطرهايتان را به هم نزديك سازيد، سخنهاى اضافى را حذف كنيد، بيش از آنچه مقصود را برساند، ننويسيد از زياده روى بپرهيزيد، چون نبايد به اموال مسلمان اموال عمومى زيانى برسد.
دوم: مديريت خوب موسسات عمومى و خصوصى‏

از ويژگيهاى مديريت خوب آنست كه بتواند از همه منابع خواه انسانى يا طبيعى به نحو احسن استفاده كند، توانمنديهاى مادى و معنوى جامعه را در راه توسعه بكار گيرد، مشكلات آموزش، حمل و نقل و ارتباطات را حل كند، از راه صادرات، درآمد ارزى كشور را افزايش دهد، ميان منافع فرد و جامعه تعادل برقرار كند، عرضه و تقاضا را متعادل سازد و سرانجام با برقرارى امنيت در جامعه، سلامت كارگر و سرمايه را تأمين كند.
پس از آن نوبت به هماهنگى ميان عوامل گوناگون توليد مى‏رسد، تا توليد را به بالاترين سطح كمى و كيفى برساند مديريت خوب داراى چهار ويژگى است:
1- وقت‏شناسى؛ استفاده خوب و بموقع از وقت در جهت توليد بيشتر، و بداند كه وقت بزرگترين سرمايه انسان است و بايد از آن به بهترين وجه استفاده كرد.
2- اولويت بندى؛ مراحل زيادى است كه كار مدير را در خصوص توليد سامان مى‏دهد ولى از كجا بايد آغاز كرد؟ از چه برنامه هايى بايد پيروى كند؟ لذا اولويت دادن از ويژگيهاى مهم مديريت خوب است.
3- برنامه ريزى موفق؛ يعنى ايجاد رابطه‏اى مستقيم ميان عوامل مختلف توليد و چگونگى ارتباط ميان جهش و پيشرفت اقتصادى در جامعه، اينها از قوانين مهم برنامه ريزى موفق است.
4- ساماندهى به امور عواملى كه در توليد مشاركت دارند
در عصر حاضر كشورهاى بزرگ صنعتى براى مديريت اهميت زيادى قائل اند و آن را مبناى اصلى فرآيند توسعه، در زمينه‏هاى توليد به شمار مى‏آورند حال آنكه اسلام از ابتدا به اين امر توجه و توصيه كرده است و با اهميتى كه براى مديريت قائل است مى‏تواند در زمينه توليد دگرگونى را ايجاد كند كه در هيچيك از كشورهاى دنيا سابقه نداشته باشد.
تاريخ گفتارهايى از اميرالمومنين عليه‏السلام را براى ما ثبت كرده است كه دليل و گواه روشنى بر توانمندى مديريت اسلامى است و ما تحت سه عنوان درباره آن بحث خواهيم كرد:
1- اهميت وقت: امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
ما أسرع الساعات فى الايام و أسرع الايام فى الشهور فى السنة و أسرع السنة فى العمر

ساعتهاى روز، روزهاى ماه و ماههاى سال و سالهاى عمر چه شتابان مى‏گذرند... - غررالحكم: 6/96. ?
اين گفتار بمنزله زنگ خطرى است كه امام عليه‏السلام براى هر انسانى كه در اين جهان زندگى مى‏كند؛ بصدا در مى‏آورد و گذشت سريع وقت را براى او به تصوير مى‏كشد، زيرا شتابان مى‏گذرد و انسان نيز بايد بيشتر شتاب كند تا به او برسد وگرنه بزرگترين سرمايه‏اش - زمان - را از دست مى‏دهد.
امام مى‏فرمايد: ((نفس المرخطاه الى أجله؛ نفسهاى آدمى گامهاى اوست به سوى مرگ)) - كلمات قصار: 64. ?
يعنى هر نفسى كه انسان مى‏كشد به مثابه گامى است كه به سوى مرگ بر مى‏دارد و اگر نفسهاى انسان معدود باشد پس هر نفسى كه بر مى‏آورد از تعدادش كاسته مى‏شود سرانجام او را به اجلش نزديك مى‏گرداند اين زيباترين بيانى است كه كوتاهى عمر را براى ما تصوير مى‏كند و انگيزه بسيار خوبى است كه انسان را به بهره مندى از وقت سوق مى‏دهد، حتى بهره‏مندى لحظه‏اى از عمر جزء لحظاتى كه انسان در اين دنيا زندگى مى‏كند، بحساب خواهد آمد.
2- رعايت ترتيب بين اهم و مهم: امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
((من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم؛ هر كس به غير مهم بپردازد، اهم را تباه سازد)) - غرر: 5/330. ?
خسارت و زيانى كه بعضى از كشورهاى جهان سوم با آن دست به گريبانند، از همين ناحيه است، يعنى، امور مهم را رها كردند و به كارهاى بيهوده اشتغال دارند، از آنجا كه توانائى انسان محدود است بايد عمر خود را در انجام كارهاى مهم صرف كند امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
ان رأيك لا يتسع لكل شى‏ء فقرغه للمهم‏

رأى و نظرت همه چيز را در بر نخواهد گرفت پس به مهم بپرداز.- غرر: 2/606. ?
دع مالا يعينك و اشتغل بمهمك الذى ينجيك‏

آنچه را كه به تو مربوط نيست واگذار و به كار مهم خود كه ترا رهايى دهد بپرداز.
وقتى انسان تصميم مى‏گيرد كه در زندگى به كارهاى مهم بپرداز و امور ثانوى و غير مهم را رها مى‏كند، انسانى ديگر مى‏شود و پايدارى در كارها را مى‏آموزد و تا آخرين لحظه مجاهدت مى‏كند امام مى‏فرمايد:
((من كبرت همته، كبر اهتمامه؛ هر كس بلند همت باشد، بسيار تلاش كند)) ثمره پايبندى به اصل اهم و مهم، حسن مديريت است كه يكى از- غرر: 5/176. ? عوامل موفقيت در زندگى است امام على عليه‏السلام در خصوص ارتباط بين وقت و اصل أهم و مهم مى‏فرمايد:
العمر أقصر من أن تعلم كل ما يحسن بك علمه فتعلم الاهم فالاهم‏

عمر كوتاهتر از آنست كه هر چه را كه دانستنش خوب، بياموزى، پس اهم رإ؛"" $گ بياموز - شرح نهج البلاغه: 20/262
61. ?

بسيارى از مسائل توسعه به همين اصل ارتباط پيدا مى‏كند، برخى صنعت را مهمتر از كشاورزى مى‏دانند و برخى اولويت را به كشاورزى مى‏دهند، لذا با توجه به شرايط و امكانات بايد اهم و مهم كرد، نه آنكه بدون مطالعه و مقدمه دست به كارى زد.
3- تفكر و برنامه ريزى: امام عليه‏السلام در خصوص انديشيدن و پيروى از عقل و خرد مى‏فرمايد: ((رحم الله امرء أتفكر فأعتبر فأصبر؛ رحمت خداوند بر كسى كه بينديشد و عبرت گيرد و چون عبرت گيرد ديده دلش گشوده شود.)) - خطبه‏ها: 102. ?
فانما البصير من سمع فتفكر و نظر فأبصر

اهل بصيرت كسى است كه بشنود و بينديشد، بنگرد و ببيند. - خطبه‏ها: 152. ?
لا علم كالتفكير؛ هيچ دانشى چون تفكر نيست. - كلمات قصار: 109. ?
اسلام از افراد مى‏خواهد كه كارها را با برنامه ريزى درست انجام دهند از اينرو امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطاء

هر كه از آراى ديگر استقبال كند، مواضع خطا را تواند شناخت. - كلمات قصار: 164. ?
برنامه ريزى نشانه نظم در كارهاست و انسان منظم كسى است كه در زندگى براى هر چيزى برنامه داشته باشد لذا امام عليه‏السلام در آخرين سخنانش به فرزندانش سفارش مى‏كند
او صيكما و جميع ولدى و أهلى و من بلغه كتابى بتقوى الله و نظم أمركم‏

شما دو تن و همه فرزندان و خاندانم و هر كس را كه اين نوشته به او مى‏رسد به ترس از خدا و نظم در كارها سفارش مى‏كنم.- نامه‏ها: 47. ?
حال برنامه ريزى چگونه صورت مى‏گيرد، امام در نامه‏اش به مالك اشتر به اين سوال را مى‏دهد مى‏فرمايد:
و أكثر مدارسة العلماء و مناقشة الحكماء فى تثبيت ما صلح عليه أمر بلادك و اقامة ما استقام به الناس قبلك .

با دانشمندان و حكيمان، فراوان گفتگو كن در تثبيت آنچه امور بلاد تو را به صلاح مى‏آورد و آن نظم و آيين كه مردم پيش از تو بر پاى داشته‏اند- نامه‏ها: 53. ?
لذا بايستى يك شوراى برنامه ريزى مركب از عالمان و حكيمان تشكيل گردد و از نزديك وضعيت مردم را بررسى كند و نيازهاى آنان را بشناسد، تا بتواند در زمينه توليد، برنامه ريزى درستى را به توليد كنندگان ارائه دهد در عهدنامه مالك اشتر، امام عليه‏السلام، در خصوص ساماندهى امور دست اندركاران دولتى و مديريت امور توليد، نكات ريزى را بيان مى‏دارند امام مى‏فرمايد: ((واعلم أن الرعية طبقات...)) - نامه‏ها: 53. ?
سپس به جزئيات مسائل مربوط به هر طبقه مى‏پردازد، و مالك را از مهمترين مشكلات آنها آگاه مى‏سازد و اينكه هر طبقه چگونه مى‏تواند وظايفش را ادا كند و وظيفه هر طبقه با وظيفه مهم دولت يعنى آبادانى و توسعه چه ارتباطى دارد.
اين عهدنامه، نوشته‏اى منحصر به فرد درباره انديشه مديريت اسلامى است و نيازمند تأمل و دقت ويژه‏اى است، تا بتوان وظايف ادارى دولت را در خصوص آبادانى و توسعه از آن استخراج نمود اين عهدنامه متضمن ضوابطى در زمينه مديريت و ويژگيهاى يك مدير خوب است؛ اينكه چطور كاركنانش را كنترل كند و از مشكلات آنها آگاهى يابد و چگونه به آنها رسيدگى كند.
سپس امام عليه‏السلام ناهنجاريهاى را كه در حين كار گريبانگير مدير مى‏شود، توضيح مى‏دهد و راه حل آنها را تبيين مى‏كند، اين عهدنامه بحق سندى بى نظير درباره نظام مديريتى است و از افتخارات بشرى محسوب مى‏شود.
سوم: استفاده از روشهاى نوين در پيشرفت فنى‏

امروزه هر پيشرفتى در گرو بكارگيرى روشهاى جديد و استفاده از دستگاهها و شيوه‏هاى نوين فنى است.بهره مندى از اين شيوه‏ها، مدت زنان توليد را كاهش داده و در مقابل، توليدات را افزايش داده است در حالى كه سرمايه در گذشته صرف دستمزدها مى‏شد، و يا در مقابل شرايط جديد دچار نوسان مى‏شد؛ اما امروز قبل از اينكه كارخانه‏اى راه اندازى شود مى‏توان قيمت كالاى توليدى را برآورد يا اينكه فرآورده‏هاى كشاورزى كه در گذشته توليد مى‏شد، به سرمايه زيادى نياز داشت در حالى كه همان فرآورده امروز با هزينه بسيار كم توليد مى‏شود، بدليل آنكه دستمزدها كاهش يافته است و نيز همان سرمايه فرآورده‏هاى زيادى را به بازار عرضه مى‏كند.
كشورهاى صنعتى در پى بكارگيرى فن آورى جديد به پيشرفت‏هاى چشمگيرى دست يافتند و همه جا را از توليدات متنوع كشاورزى و صنعتى پر كردند كشورهاى جهان سوم نيز از روشهاى نوين فنى غرب تقليد كردند و دچار نوعى دوگانگى در اقتصاد سنتى و مدرن شدند اين دوگانگى آثار وخيمى را بر جاى گذاشت، از جمله بيكارى گسترده و مهاجرت بى رويه از روستا به شهر، بخاطر اينكه تكنولژى را درست نياموختند، بلكه از كشورهاى صنعتى كوركورانه تقليد كردند.
كشورهاى صنعتى از لحاظ اقتصادى پيشرفت كردند، چون آنان تكنولوژى را بوجود آوردند و آن را بكار گرفتند، ولى اين كشورها تكنولوژى را وارد كردند بدون آنكه آمادگى كافى علمى استفاده از آن داشته باشند.
از اينرو بايد گفت كه تنها دانش مى‏تواند كشورهاى در حال توسعه را به تكنولوژى مناسب خود برساند، در حالى كه وارد كردن تكنولوژى بدون اينكه اين جوامع از لحاظ شناخت و دانش در سطح آن باشند، به منزله عنصر ناآشنايى خواهد بود كه هر گاه وارد جامعه گردد، موجب بروز نگرانى و اضطراب خواهد بود و در جامعه اختلال ايجاد خواهد كرد لذا بايد به دانشى دست يافت كه بتواند تكنولوژى مناسب را با خود به ارمغان آورد زيرا هر كشورى نيازمند روش معينى از روشهاى فنى جديد است وگرنه، وارد كردن تكنولوژى كافى نخواهد بود زيرا مجبور خواهيم شد كه به هنگام وارد كردن دستگاهها و تجهيزات، تجربه فنى آن را نيز وارد كنيم و اين خود مظهرى از مظاهر وابستگى به كشورهاى صنعتى است اما تكنولوژى كه متكى به روح مبتكر و فكر خلاق باشد مى‏تواند استقلال كشور را تضمين كند و كشور را از بيگانگان بى نياز سازد در حالى كه تكنولوژى وارداتى، كشور را نيازمند و وابسته به غرب مى‏سازد و اين مخالف اهداف بلند برنامه‏هاى توسعه اقتصادى است.
ما نيز به هنگام بيان اهداف توسعه ذكر كرديم كه يكى از اين اهداف، بى نياز از ديگران است، حتى بايد به نقطه‏اى در توسعه برسيم كه ديگران نيازمند ما باشند.
علمى كه بتواند ما را به تكنولوژى برساند از ديدگاه امام على عليه‏السلام به ((غور العلم)) تعبير شده است ايشان مى‏فرمايد:
فمن فهم علم غور العلم و من علم صدر عن شرائع الحكم - كلمات قصار: 30. ?

آنكه نيكو فهم كند به عمق دانائى رسد و هر كه به عمق دانايى رسد، از آبشخور احكام دين، سيراب بيرون آيد.
منظور از ((غور علم)) عمق دانايى و پى بردن به راز آن است كه هر كشورى مى‏كوشد تا نزد خود محفوظ نگهدارد.غرب هم وقتى به راز و روح دانش پى برد و آن را در عمل پياده كرد، پيروز شد روزى كه مسلمانان راز دانش را در اختيار داشتند، از همه كشورها پيشرفته‏تر بودند اما امروز از كشورهاى غربى تقليد مى‏كنند و پيشرفتى ندارند يا به كندى پيشرفت مى‏كنند و تنها راه پيشرفت مسلمانان بازگشت به ريشه‏هاى علمى خودشان است، نه اينكه به دانشى كه غرب از آنان گرفته است، چنگ زنند بايد دانشگاههايى را تأسيس كنند و به علوم كاربردى مناسب بپردازند، علومى كه دانشمندانى چون ابن سينا، رازى، خوارزمى و ديگران، مبتكر آن بودند.
آرى، مسلمانان در گذشته با ايمان و علم، راه پيشرفت را پيمودند و امروز نيز بايد با اين دو سلاح - علم و ايمان - قله‏هاى ترقى را يكى پس از ديگرى فتح كنند وگرنه غرب همواره پيشرفته‏تر از مسلمانان، خواهد بود.


next page

fehrest page

back page