علاوه بر عوامل منابع انسانى - از نظر كمى و كيفى - و منابع طبيعى - از نظر تنوع و فراوانى - سه عامل اساسى ديگر نيز وجود دارد كه در توسعه بسيار موثر است:
1- تشكيل سرمايه
2- مديريت صحيح موسسات عمومى و خصوصى
3- روشها و پيشرفت فنى
اول: تشكيل سرمايه
شكى نيست كه جريان توسعه، نيازمند مالى فراوانى است و بدون آن انجام هيچ كارى از جمله راهسازى، پل سازى، تأسيس كارخانهها و خريد وسايل پزشكى و تأسيس نيروگاهها ميسر نخواهد بود سرمايه به معنى ذخيره عوامل فيزيكى قابل توليد مجدد در روند توليد است هنگامى كه در طول زمان ذخاير سرمايه افزايش مىيابد، اين روند تمركز سرمايه ((تشكيل سرمايه)) نام مىگيرد و بر اساس گفتههاى ((لوئيس)) نرخ تمركز سرمايه در كشورهاى در حال توسعه تنها 5 درصد است كه مىبايستى لااقل به سطح 12 الى 15 درصد برسد.
و مشكل اين كشورها آن است كه روند تشكيل سرمايه توسط دولت انجام مىپذيرد و مردم هيچ نقشى در اين كار ندارند.
از اين رو بايد همه مردم رد اين فرايند شركت داشته باشند تا برنامههاى توسعه به اجرا در آيد و اين كار نيازمند آن است كه سطح آگاهى سياسى و اقتصادى مردم در اين كشورها بالا برود و احساس نياز ضرورى به پس انداز در آنان بوجود آيد، زيرا پس انداز عامل اساسى در فرآيند تمركز و انباشت سرمايه است و اگر مردم بخواهند به اين موضوع جامه عمل بپوشانند بايد هزينه را كاهش دهند و به نيازهاى ضرورى و حياتى بسنده نمايند.
پس از شرح كوتاهى كه در خصوص فرآيند تمركز تشكيل سرمايه و اهميت آن در برنامههاى توسعه ارايه شد، اكنون زمان آن رسيده است كه موضع اسلام را درباره اين مسأله بيان كنيم.
با مطالعه هر كتاب اقتصاد اسلامى، در نگاه اول اينگونه به نظر مىآيد كه اسلام با انباشت سرمايه مبارزه مىكند بر همين اساس مىبينيم كه اسلام با گرفتن ماليات و نيز اجراى قانون ارث، سرمايه را پراكنده مىسازد.
براى نقد و بررسى اين نظر، بايد پس انداز مال را از ثروت اندوزى تفكيك كرد، آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام نيز با ثروت اندوزى جمع كردن مال و استفاده نكردن از آن مخالفت كردهاند در قرآن آمده است:
الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل الله فبشرهم بعذاب أليم
كسانى را كه زر و سيم مىاندوزند و در راه خدا انفاقش نمىكنند به عذابى درد آور بشارت ده
اينان ثروت را بخاطر ثروت جمع مىكنند و آن را حتى براى خودشان صرف نمىكنند.
امام على عليهالسلام با الهام از قرآن كريم مىفرمايد:
((لا ترغب فى اقتناء الاموال؛ به جمع آورى اموال تمايل پيدا نكن))
و نيز مىفرمايد:
فلا يغرنك سواد الناس من نفسك فقر رأيت من كان قبلك ممن جمع المال
پس به بسيارى مردمان فريفته نشوى كه خود به چشم خود ديدى آن را كه پيش از تو بود، مالها اندوخت
و هنگامى كه ثروت هدف باشد مصداق اين فرموده امام عليهالسلام است:
المال يعسوب الفجار، ثروت پيشواى تباهكاران است.
زيرا شخص را به سركشى و ارتكاب جرائم وامى دارد اما اگر جمع كردن مال براى انفاق كردن و سرمايه گذارى باشد، كارى پسنديده است و مسلمان در ازاى آن پاداش مىگيرد.قرآن مىفرمايد:
مثل الذين ينفقون أموالهم فى سبيل الله كمثل حبة أنبتت سبع سنابل
مثل آنان كه مال خود را در راه خدا انفاق مىكنند مثل دانهاى است كه هفت خوشه برآورد...
الذين ينفقون أموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم
آنان كه اموال خويش را در شب و روز، پنهان و آشكار انفاق مىكنند، اجرشان با پروردگار است.
امير المومنين عليهالسلام نيز هماهنگ با آيات قرآن مىفرمايد:
اجتماع المال عند الأ سخياء أحد الخصبين
گرد آمدن در انبان سخاوتمندان، يكى از دو عامل حاصلخيزى است.
وقتى زمين باشد و ثروت نيز در اختيار شخص سخاوتمند باشد، زمين سرسبز و شكوفا مىشود و ((خصب)) نيز به همين معناست.
بعضى از روشنفكران اعتقاد دارند كه اسلام، سياست اقتصادى خود را بر اساس پراكندگى ثروت بنا نهاده است اين سخن هميشه و در خصوص همه اموال صادق نيست، زيرا اين سياست در جهت حمايت از سرمايه گذارى و بهره بردارى از ثروت است، نه در جهت خلاف آن، پس در چه صورت اسلام ثروت را پراكنده مىسازد.
اول: هنگامى كه شخص مىميرد، و ثروت آن بلااستفاده باقى مىماند، اسلام فرصتهاى جديدى براى بهرهورى از اين ثروت فراهم مىكند و به همين جهت آن را بين ورثه ميت تقسيم مىكند، از اينرو نمىتوان آن را پراكندگى ثروت به شمار آورد.
دوم: با گرفتن ماليات، ماليات نيز در حقيقت متلاشى ساختن سرمايه نيست، بلكه اموالى كه به عنوان ماليات جمع مىشود در زمينههاى مختلف اقتصادى در جامعه به جريان مىافتد و مورد بهره بردارى مجدد قرار مىگيرد و دولت به كمك آن برنامههاى توسعه را به اجرا در مىآورد بنابراين ماليات به تشكيل سرمايه كمك مىكند، بر خلاف اين تصور كه مىگويند ماليات عامل پراكندگى ثروت است.
اگر چه ماليات اموال ثروتمندان را كاهش مىدهد، ولى سرمايههاى دولت را مىافزايد و از اين جهت به تشكيل سرمايه مطلوب براى پل سازى، تأسيس كارخانه، خريد تجهيزات فنى، تأسيس دانشگاهها و موسسات آموزشى و نيز ايجاد بازار كار براى بيكاران كمك مىكند.
پس انداز به دو عامل بستگى دارد: اول، علاقه شديد به پس انداز. دوم، كاهش دادن هزينهها.
عامل اول: علاقه شديد به پس انداز
امام على عليهالسلام مىفرمايد:
ان للدنيا رجالا لديهم كنوز مذخورة؛ در دنيا مردانى هستند كه در نزدشان گنجينهها اندوخته شده است.
رحم الله امرءا اكتسب مذخورا و اجتنب محذورا
رحمت خداوند بر كسى باد كه...براى آخرت خود توشه فراهم آورد.
عامل دوم: كاهش هزينهها
گفتارهاى زيادى از حضرت وارد شده است كه به صرفه جويى و اسراف نكردن و دورى از تبذير تشويق مىكند، در اينجا فرصتى براى ذكر آنها نيست و نيز گفتارهايى از حضرت نقل شده است و از انسان مىخواهد كه به حداقل نيازهاى زندگى بسنده كند مىفرمايد:
((لا تسألوا فيها الدنيا فوق الكفاف؛ در دنيا بيش از آنچه شما را بسنده است، نخواهيد.))
طوبى لمن دكر المعاد...وقنع بالكفاف
خوشا به حال كسى كه همواره به ياد معاد باشد و به آنچه روزيش دادند، قانع باشد
و من اقتصر على بلغة الكفاف فقد أنتظم الراحة
هر كس به كفافى كه او را دادهاند، بسنده كند به آسودگى پيوسته است.
و در توصيف پرهيزگاران مىفرمايد: ((حاجاتهم خفيفة؛ نيازهايشان اندك است.
كفاف روزى بسنده در اينجا به معنى بخل نيست، چون بخيل اموالش را محبوس مىكند، بلكه كفاف وسيلهاى است براى هدفى بالاتر در اينجا اين سئوال پيش مىآيد، وقتى انسان به نيازهاى ضروريش اكتفا كند، با سرمايه هايش چه خواهد كرد؟ طبيعى است كه آن را براى كارى سودمندتر، پس انداز خواهد كرد اينجاست كه تفاوت عقيده مؤمن نسبت به مال با عقيده ديگران آشكار مىگردد، زيرا مؤمن مال را بعنوان وسيلهاى براى سعادتمند كردن جامعه مىخواهد.
در اينجا گفتارى از امام على عليهالسلام نقل مىكنيم كه در آن از عاملانش مىخواهد كه در مكاتبات با ايشان به حد نياز و ضرورت اكتفا كنند، مىفرمايد:
أدقوا أقلامكم و قاربوا بين سطوركم و احذفوا عنى فضولكم، اقصدوا قصد المعانى و اياكم و الاكثار فان اموال المسلمين لا تحتمل الاضرار
قلمهايتان را باريك كنيد سطرهايتان را به هم نزديك سازيد، سخنهاى اضافى را حذف كنيد، بيش از آنچه مقصود را برساند، ننويسيد از زياده روى بپرهيزيد، چون نبايد به اموال مسلمان اموال عمومى زيانى برسد.
دوم: مديريت خوب موسسات عمومى و خصوصى
از ويژگيهاى مديريت خوب آنست كه بتواند از همه منابع خواه انسانى يا طبيعى به نحو احسن استفاده كند، توانمنديهاى مادى و معنوى جامعه را در راه توسعه بكار گيرد، مشكلات آموزش، حمل و نقل و ارتباطات را حل كند، از راه صادرات، درآمد ارزى كشور را افزايش دهد، ميان منافع فرد و جامعه تعادل برقرار كند، عرضه و تقاضا را متعادل سازد و سرانجام با برقرارى امنيت در جامعه، سلامت كارگر و سرمايه را تأمين كند.
پس از آن نوبت به هماهنگى ميان عوامل گوناگون توليد مىرسد، تا توليد را به بالاترين سطح كمى و كيفى برساند مديريت خوب داراى چهار ويژگى است:
1- وقتشناسى؛ استفاده خوب و بموقع از وقت در جهت توليد بيشتر، و بداند كه وقت بزرگترين سرمايه انسان است و بايد از آن به بهترين وجه استفاده كرد.
2- اولويت بندى؛ مراحل زيادى است كه كار مدير را در خصوص توليد سامان مىدهد ولى از كجا بايد آغاز كرد؟ از چه برنامه هايى بايد پيروى كند؟ لذا اولويت دادن از ويژگيهاى مهم مديريت خوب است.
3- برنامه ريزى موفق؛ يعنى ايجاد رابطهاى مستقيم ميان عوامل مختلف توليد و چگونگى ارتباط ميان جهش و پيشرفت اقتصادى در جامعه، اينها از قوانين مهم برنامه ريزى موفق است.
4- ساماندهى به امور عواملى كه در توليد مشاركت دارند
در عصر حاضر كشورهاى بزرگ صنعتى براى مديريت اهميت زيادى قائل اند و آن را مبناى اصلى فرآيند توسعه، در زمينههاى توليد به شمار مىآورند حال آنكه اسلام از ابتدا به اين امر توجه و توصيه كرده است و با اهميتى كه براى مديريت قائل است مىتواند در زمينه توليد دگرگونى را ايجاد كند كه در هيچيك از كشورهاى دنيا سابقه نداشته باشد.
تاريخ گفتارهايى از اميرالمومنين عليهالسلام را براى ما ثبت كرده است كه دليل و گواه روشنى بر توانمندى مديريت اسلامى است و ما تحت سه عنوان درباره آن بحث خواهيم كرد:
1- اهميت وقت: امام عليهالسلام مىفرمايد:
ما أسرع الساعات فى الايام و أسرع الايام فى الشهور فى السنة و أسرع السنة فى العمر
ساعتهاى روز، روزهاى ماه و ماههاى سال و سالهاى عمر چه شتابان مىگذرند...
اين گفتار بمنزله زنگ خطرى است كه امام عليهالسلام براى هر انسانى كه در اين جهان زندگى مىكند؛ بصدا در مىآورد و گذشت سريع وقت را براى او به تصوير مىكشد، زيرا شتابان مىگذرد و انسان نيز بايد بيشتر شتاب كند تا به او برسد وگرنه بزرگترين سرمايهاش - زمان - را از دست مىدهد.
امام مىفرمايد: ((نفس المرخطاه الى أجله؛ نفسهاى آدمى گامهاى اوست به سوى مرگ))
يعنى هر نفسى كه انسان مىكشد به مثابه گامى است كه به سوى مرگ بر مىدارد و اگر نفسهاى انسان معدود باشد پس هر نفسى كه بر مىآورد از تعدادش كاسته مىشود سرانجام او را به اجلش نزديك مىگرداند اين زيباترين بيانى است كه كوتاهى عمر را براى ما تصوير مىكند و انگيزه بسيار خوبى است كه انسان را به بهره مندى از وقت سوق مىدهد، حتى بهرهمندى لحظهاى از عمر جزء لحظاتى كه انسان در اين دنيا زندگى مىكند، بحساب خواهد آمد.
2- رعايت ترتيب بين اهم و مهم: امام على عليهالسلام مىفرمايد:
((من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم؛ هر كس به غير مهم بپردازد، اهم را تباه سازد))
خسارت و زيانى كه بعضى از كشورهاى جهان سوم با آن دست به گريبانند، از همين ناحيه است، يعنى، امور مهم را رها كردند و به كارهاى بيهوده اشتغال دارند، از آنجا كه توانائى انسان محدود است بايد عمر خود را در انجام كارهاى مهم صرف كند امام عليهالسلام مىفرمايد:
ان رأيك لا يتسع لكل شىء فقرغه للمهم
رأى و نظرت همه چيز را در بر نخواهد گرفت پس به مهم بپرداز.
دع مالا يعينك و اشتغل بمهمك الذى ينجيك
آنچه را كه به تو مربوط نيست واگذار و به كار مهم خود كه ترا رهايى دهد بپرداز.
وقتى انسان تصميم مىگيرد كه در زندگى به كارهاى مهم بپرداز و امور ثانوى و غير مهم را رها مىكند، انسانى ديگر مىشود و پايدارى در كارها را مىآموزد و تا آخرين لحظه مجاهدت مىكند امام مىفرمايد:
((من كبرت همته، كبر اهتمامه؛ هر كس بلند همت باشد، بسيار تلاش كند)) ثمره پايبندى به اصل اهم و مهم، حسن مديريت است كه يكى از عوامل موفقيت در زندگى است امام على عليهالسلام در خصوص ارتباط بين وقت و اصل أهم و مهم مىفرمايد:
العمر أقصر من أن تعلم كل ما يحسن بك علمه فتعلم الاهم فالاهم
عمر كوتاهتر از آنست كه هر چه را كه دانستنش خوب، بياموزى، پس اهم رإ؛"" $گ بياموز